[+] نوشته شده توسط مینومینا در 17:22 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 17:20 | |

کدامین مذهب است که مرا،
منع می کند برای لمس تو...؟!
با تو، جهنم هم گلستانیست برای من...
تو فقط باش...
گناهش پای من...!!!

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 10:50 | |

به همین راحتی....

کسی که تا چندی پیش خودش غزل خداحافظی مینوشت...بالاخره رفتنی شد...

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 10:49 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 7:16 | |

گاهي چقدر دلم هوس شيطنت ميكند

از همان شيطنت هايي كه حرف تو پشت بند آن باشد

كه ميگويي :

مگه دستم بهت نرسه !

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 7:16 | |

هرکی تنهاس یه کامنتی چیزی بزاله ......

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 7:14 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 8:52 | |

مطمئن باش و برو
ضربه‌ات كاری بود
دل من سخت شكست
و چه زشت
به من و سادگی‌ام خندیدی
به من و عشقی پاك
كه پر از یاد تو بود
و خیالم می‌گفت تا ابد مال تو بود
تو برو ، برو تا راحتتر
تكه‌های دل خود را آرام سر هم بند زنم 

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 8:40 | |

نذر کرده ام اگر نیایی پیاده ………. از

یادتـــــــــــــــ بروم!!

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 8:29 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 11:26 | |

خدایا
کمی بیا جلوتر
میخوام در گوشت یه چیزی بگم...!
این یک اعتراف است...
من بی او دوام نمی آورم...
حتی تاصبح فردا...!!

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 11:59 | |

هی تو...
میدانی کجای زندگی ام دلگیرتر است؟
آنجا که در میان خنده هایم
ناگهان بغض می کنم...

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 11:58 | |

نوشته هایم را می خوانی…

 و می گویی: چه زیبا!

راستی…

دردهای آدم ها زیبایی دارد…؟!؟!؟!

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 11:44 | |

The hardest thing to do is watch the one you love, love someone else. 

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 11:34 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 11:25 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 18:49 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 18:49 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 18:47 | |

بوسه بارانم کن.....
به جهنم که مرا به جهنم میبرند به خاطر عشقبازی با تو....
تو خود بهشتی....

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 18:47 | |

من تو را دوست دارم تو دیگری را

 و اینگونه است که همه تنهاییم

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 18:40 | |

اینجا آدم هــا بـرای هــم سنگ تمــام مـی گذارنــد،
امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی،
نــــــــه…
آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی،
“سنـــگِ تمــام” را می گذارنـد و مــی رونــد !!!

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 9:26 | |

نوشته هایم را..

می خوانی و… می گویی:

روان پریش شده ام…؛

اما من.. فقط.

چشم های تورا می نویسم…؛

تو ساده تر نـگاه کن

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 9:18 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 9:0 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 12:14 | |

از خدا پرسیدم تو که تقدیر ما را از قبل نوشته ای

پس برای چه دعا کنم؟گفت:

شاید نوشته باشم "هرچه دعا کند...

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 12:10 | |

تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی,بدن عریانت را نشانش نده

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 12:8 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 11:59 | |

مـن و تــو


حآدثـ ِ ایے بودیمـ ، تــآ رُخ دَهیمـ


در آغوش ِ همـ !

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 11:55 | |

نظر یادت نره

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 11:53 | |

 دوست دارم عشقم

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 11:52 | |

"جــــــانی" که میگویی...

جانم را میـــــــــــگیرد....

نـــــــــــــــــــــزن این حـــــرف ها را...

دل من جنبــــــه ندارد...

موقعی که نیستی... دمار از روزگارم در می آورد....

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 11:51 | |

احساسم را با تو تقسيم نميکنم بلکه
آن را به تو تقديم ميکنم
تمام احساسم را
تمام عشقم را

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 7:52 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 7:50 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 7:49 | |

[+] نوشته شده توسط مینومینا در 7:46 | |